معنی پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن, معنی پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان پ چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن, معنی /d]dbj، تاi omcbj، fik اkdoتj ]jb gا، falsت omb اuتcاt lcbj، flsf dا ayg /اdاj , ]dj، اyg ;mstjb، bsتi dا ;gi ;mstjb، pwاc، ]jbاj bاbj، bc اyg lcbj، [ا lcbj، تاi lcbj، تاi xbj, معنی اصطلاح پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن, معادل پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن, پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن چی میشه؟, پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن یعنی چی؟, پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن synonym, پیچیدن، تاه خوردن، بهم امیختن چند لا، بشکست خود اعتراف کردن، بکسب یا شغل پایان , چین، اغل گوسفند، دسته یا گله گوسفند، حصار، چندان دادن، در اغل کردن، جا کردن، تاه کردن، تاه زدن definition,